شمس تبریزی، عارف بزرگ ایرانی و استاد مولانا، شخصیتی پررمز و راز در تاریخ تصوف است. او اثری مکتوب از خود برجای نگذاشت اما سخنانش در «مقالات شمس» ثبت شده است. تأثیر عمیقش بر مولانا سبب شد دیوان شمس تبریزی شکل بگیرد و مرگش همچنان معمایی تاریخی باقی بماند

آثار شمس تبریزی _ علت مرگ شمس تبریزی
شمسالدین محمد تبریزی (۵۸۲-۶۴۵ هجری قمری) از چهرههای برجستهی عرفان و تصوف ایران است که نامش به طور جداییناپذیر با مولانا جلالالدین محمد بلخی پیوند خورده است. او با حضور کوتاه اما تأثیرگذار خود در زندگی مولانا، مسیر فکری و عرفانی او را دگرگون کرد و موجب خلق آثاری شد که تا امروز جزو شاهکارهای ادبیات جهان به شمار میآیند. اگرچه شمس تبریزی علاقهای به نوشتن نداشت و اثر مستقلی از خود باقی نگذاشت، اما سخنان و اندیشههایش از طریق شاگردان و پیروانش به ما رسیده است. از سوی دیگر، سرنوشت نهایی او و علت مرگش همچنان در پردهای از ابهام قرار دارد و یکی از رازهای بزرگ تاریخ عرفان به حساب میآید.
آثار شمس تبریزی
شمس تبریزی بیشتر یک عارف عملگرا و معلم سلوک معنوی بود تا یک نویسنده یا شاعر. او باور داشت که نوشتن، حال و حالتی را که سخنانش دارند تغییر میدهد و حقیقت را از طراوت و تازگی میاندازد. به همین دلیل، سخنان خود را مکتوب نکرد. با وجود این، یادگارهایی از او در قالب نوشتههای شاگردان و آثار مرتبط وجود دارد:
۱. مقالات شمس تبریزی
«مقالات شمس» اصلیترین منبع شناخت اندیشههای اوست. این کتاب در واقع مجموعهای از سخنان، حکایات و گفتوگوهای شمس است که در زمان اقامتش در قونیه به شاگردان و همراهانش گفته و بعداً توسط آنها ثبت شده است. این مقالات بازتابدهندهی نگاه بیپروا و صریح شمس نسبت به مفاهیم عرفانی، اخلاقی و اجتماعی هستند.
۲. مناقبالعارفین افلاکی
افلاکی، از شاگردان مولوی، در کتاب «مناقبالعارفین» بخشهایی از زندگی و گفتارهای شمس را ثبت کرده است. این کتاب به عنوان یکی از منابع مهم تاریخی برای بررسی حضور شمس در زندگی مولانا شناخته میشود.
۳. دیوان شمس تبریزی (کلیات شمس)
اگرچه این اثر متعلق به مولاناست، اما نام و الهام آن از شمس گرفته شده است. مولانا پس از آشنایی با شمس، شور و عشق تازهای یافت و اشعارش رنگ و بوی دیگری گرفت. دیوان کبیر یا کلیات شمس تبریزی شامل غزلیات پرشوری است که نشاندهندهی دگرگونی عظیم روحی مولانا در پی دیدار شمس است.
۴. یادگارهای تاریخی
یکی از آثار منسوب به شمس، مناره شمس تبریزی در خوی است که به عنوان نماد حضور و ارادت مردم به او شناخته میشود. این مکان امروز نیز یکی از مقاصد علاقهمندان به عرفان و تاریخ است.
علت مرگ شمس تبریزی
زندگی شمس تبریزی به اندازهی حضورش پررمز و راز بود و مرگ او نیز همین ویژگی را دارد. درباره سرنوشت نهایی او روایتهای مختلفی مطرح شده است:
۱. ترک ناگهانی قونیه
برخی منابع میگویند شمس بیخبر قونیه را ترک کرد و به شهری دیگر رفت. از آن زمان هیچ خبری از او به دست نیامد. این روایت با شخصیت ماجراجو و غیرقابل پیشبینی شمس همخوانی دارد، اما به دلیل نبود مدارک کافی، در حد یک احتمال باقی مانده است.
۲. مرگ طبیعی در خوی
روایت دیگری میگوید شمس پس از ترک قونیه به شهر خوی رفت و سالهای پایانی عمر خود را در آنجا گذراند. آرامگاهی که امروز در خوی به او منسوب است، این دیدگاه را تقویت میکند. براساس این روایت، او در خوی به مرگ طبیعی از دنیا رفت.
۳. قتل به دست اطرافیان مولانا
مهمترین و بحثبرانگیزترین فرضیه این است که شمس قربانی دشمنی و حسادت اطرافیان مولانا شد. حضور شمس تأثیر عمیقی بر مولانا داشت و این موضوع موجب ناراحتی بسیاری از مریدان و حتی خانواده مولانا شده بود. برخی منابع حتی احتمال میدهند که سلطان ولد، فرزند مولانا، در این ماجرا نقش داشته باشد. گفته میشود شمس به دست آنها کشته و در مکانی ناشناس دفن شد. هرچند این روایت از نظر تاریخی شواهد قطعی ندارد، اما به دلیل فضای پرتنش آن زمان، یکی از محتملترین فرضیهها دانسته میشود.
زمان احتمالی مرگ
درباره تاریخ دقیق مرگ شمس نیز اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، بسیاری از منابع، سال ۶۴۵ هجری قمری را زمان احتمالی درگذشت او میدانند.
جمعبندی
شمس تبریزی، هرچند اثر مستقلی ننوشته است، اما سخنان و حکایات او در قالب «مقالات شمس» و روایتهای دیگر باقی ماندهاند. بیشترین جلوهی حضور او را میتوان در اشعار پرشور مولانا دید که به نام «دیوان شمس» جاودانه شدهاند. مرگ او همچنان در پردهای از راز قرار دارد و میان روایتهای مختلف از مرگ طبیعی تا قتل به دست اطرافیان مولانا، هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد.
با این همه، آنچه مسلم است، این است که شمس تبریزی نقشی بیبدیل در شکلگیری اندیشههای مولانا و غنای ادبیات عرفانی ایران داشته است. نام او نه تنها در کتابها، بلکه در قلب میلیونها دوستدار عرفان و ادب فارسی جاودانه مانده است.